دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۴

گره آموزش با دستان لرزان و دلِ پر درد معلمان باز نمی‌شود. دشواری‌های آموزش و آموزشگری كه بی‌گمان نقشی بی‌همتا در توسعه كشور دارد و خواهد داشت نیاز به تغییر نگاه، بازیابی فرهنگ و در اولویت قرار دادن آموزش بیش از زبان در اندیشه‌های همه ما از بالا تا پایین دارد. آیا این دگرگونی شدنی است!؟

سلامت نیوز-*محمدرضا نیك‌نژاد: گره آموزش با دستان لرزان و دلِ پر درد معلمان باز نمی‌شود. دشواری‌های آموزش و آموزشگری كه بی‌گمان نقشی بی‌همتا در توسعه كشور دارد و خواهد داشت نیاز به تغییر نگاه، بازیابی فرهنگ و در اولویت قرار دادن آموزش بیش از زبان در اندیشه‌های همه ما از بالا تا پایین دارد. آیا این دگرگونی شدنی است!؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، هنوز هم هنگامی كه از معلمی می‌گویم و می‌نویسم ته دلم عشق و انگیزه و شور را حس می‌كنم؛ خب از اول هم معلمی را با همین‌ها آغاز كرده بودم. حرفه آموزش را برگزیدم تا اثر خویش را بر خود و بر جامعه‌ام بیفزایم. معلمی را برگزیدم چون عشق به یادگیری و یاد دادن و آموزش و آموزشگری را به عنوان یك استعداد درون خودم حس می‌كردم و می‌خواستم از بهترین‌ها باشم. معلمی را برگزیدم تا مانند معلمان خوب و به یاد ماندنی‌ام، خوب باشم و در یادها بمانم و ضعف‌های معلمان دیگرم را پوشش دهم و پرچمدار آموزشی كارآمد و بهینه باشم.

معلم شدم تا مانند معلمانی كه الگویم بودند برای جامعه و دردهایش نوشدارو باشم نه آنكه دردی بر دردهایش بیفزایم. فیزیك را برگزیدم تا مفاهیم انگیزه بخشش را با آزمایش و زبانی فهمیدنی و ساده به دانش‌آموزانم بفهمانم... اما افسوس كه كمتر از یكی دو سال كافی بود تا دریابم كه جریان چیز دیگری است! كمتر از یك دهه فهمیدم كه همه اینها آرمان‌هایی از سر جوانی و بی‌تجربگی و ناپختگی بود! و امروز پس از بیش از ٢٠ سال معلمی دریافته‌ام كه «قضیه پیچیده‌تر از این حرف‌هاست!» زیرا كه آموزش سویه‌ای فرهنگی دارد كه با دیگر شاخصه‌های فرهنگ به‌شدت همبسته و در هم تنیده است. آموزش و آموزشگری و اثر فرهنگ و سیاست و اقتصاد بر آن پیچیده‌تر از آنی است یك یا ده یا حتی هزاران دغدغه‌مند معلم شده از سر عشق و انگیزه و آرمان بتوانند بر آن اثر بگذارند. معلمی تجربه‌ای شیرین بود برای من و هزاران معلم مانند من كه به سرعت به تلخی و گاه به تنفر گرایید و می‌گراید. چرا؟ چون در این ساختار به هم پیچیده آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی... معلم و معلمی دیده نمی‌شود! نه خودش نه زندگی‌اش نه كارش نه دلسوزی‌هایش نه تلاش‌هایش نه باورهایش نه پیشنهادهایش و نه تجربه‌های آموزشی و انسانی‌اش! و شوربختانه در جهانی كه چهار نعل به سوی مادی شدن و كالایی شدن پیش می‌رود آموزش و حرفه آموزشگری نیز برای دست اندركاران و جامعه و خانواده‌ها و حتی برای خودِ معلمان از جایگاه پیشین‌اش سقوط كرده و همچنان به سقوط آزادش ادامه می‌دهد. گفتمان معیشت محور سایه سنگین و شومِ خویش را هر روز بیش از روز پیش بر گفتمان انسانی و اخلاقی آموزش می‌گستراند و بی‌گمان چنین بلایی برآمده از سیاست‌های آموزشی و نگاه خالی از گفتمان توسعه‌ای دست‌اندركاران سیاسی و آموزشی كشور و رویكرد روبه افزایش خانواده‌ها و شهروندان است. در اولویت نبودن آموزش در نگاه كار به دستان سر راست پایه‌های آموزش به عنوان كنشی انسانی و اخلاقی را سست كرده و همه را به سوی آموزش كالایی، نمره‌محور، معدل و كنكورگرا سوق داده است.

امروز باز هم معلمی دلم را لرزاند و حس عشق به آموزش و آموزشگری را بیدار كرد اما به جد بر این باورم كه گره آموزش با دستان لرزان و دلِ پر درد معلمان باز نمی‌شود. دشواری‌های آموزش و آموزشگری كه بی‌گمان نقشی بی‌همتا در توسعه كشور دارد و خواهد داشت نیاز به تغییر نگاه، بازیابی فرهنگ و در اولویت قرار دادن آموزش بیش از زبان در اندیشه‌های همه ما از بالا تا پایین دارد. آیا این دگرگونی شدنی است!؟

به باور نگارنده هست؛ اما سخت دشوار و پیچیده می‌نماید.

*معلم و فعال صنفی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha